مدت مطالعه: ۵ دقیقه
من معلم کلاس اولم، ما هر سال علاوه بر اینکه تلاش میکنیم به اهداف مربوط به کتابهای درسی بپردازیم، هر سال چند هدف مهارتی رو انتخاب میکنیم تا از اول سال تا پایان سال روی تقویت اون مهارت با بچهها کار کنیم.
امسال یکی از اهداف مهارتی مهممون تقویت کار گروهی بود، چون فکر میکنیم بچهها از همین حالا و توی اجتماع کوچکی مثل مدرسه باید کار گروهی تمرین و تجربه کنن.
برای همین سعی کردیم فعالیتهای درسیمون رو طوری طراحی و اجرا کنیم که بچهها کار گروهی رو تجربه کنند.
خب این کار اوایلاش خیلی سخت بود،
ابتدای سال وقتی میگفتم یه فعالیت داریم بچهها سریع ازم میپرسیدن گروهیه یا تکی؟
وقتی میگفتم گروهیه حالشون گرفته میشد و غر میزدن.
به دشواری بعضیاشون میتونستن با یک نفر دیگه همگروه بشن و باهاش کنار بیان و بتونن فعالیت رو به سرانجام برسونن …
زمان گذشت، انواع کارهای گروهی و به قول خودشون تکی رو تجربه کردن، با مدل های مختلفِ گروهبندیِ دلخواه و قرعهکشی و بازی و ریاضی و فارسی و … گروهبندی شدن و با همهی بچهها کار گروهی رو تجربه کردن.
حالا بعد از گذشت هفت ماه، وقتی فعالیت داریم، باز هم ازم میپرسن گروهیه یا تکی؟
اگر بگم گروهیه خوشحالی میکنن و اگر بگم تکیه میگن میشه با یه نفر هم گروه بشیم؟؟ میشه چندتایی گروهی انجامش بدیم؟
خیلی وقتا ازم میخوان خودم با یه روشی گروهبندیشون کنم.
در همین راستا یه فعالیتی به اسم مغازه بازی طراحی کردیم برای یادگیری ارزش مکانی توی درس ریاضی، بچهها به دلخواه دو گروه شدن که هر بار قرار بود یه گروه فروشنده بشن و گروه دیگه خریدار و دفعهی بعد جاها، عوض میشد.
بچهها این حق انتخاب رو داشتن که مغازههاشون گروهی باشه یا تکی.
همهشون تصمیم گرفتن با هم یه گروه بشن.
بچههایی که توی مهر ماه به زور میتونستن تو گروه دو نفره قرار بگیرن حالا گروههای ۶ نفره و گاهی ۱۲ نفره تشکیل میدن.
همهی چیزهایی که ساختن رو با هم به اشتراک میذارن، به نظرات و پیشنهادهای هم دیگه گوش میکنن و اگر کسی پیشنهاد جالبی بده همه میپذیرن، سعی میکنن پیشنهادهای هم دیگه رو تکمیل کنن، خودشون توی گروه مسئولیتهاشون رو بر اساس مهارتهایی که دارن تقسیم میکنن، وقتی سر یه چیز مشترک به اختلاف میخورن ده بیست سی چهل میکنن، قرعهکشی میکنن، سنگ کاغذ قیچی میکنن و …
حتی چند بار که گروه فروشنده چیزی برای فروش آماده نکرده بود اون یکی گروه وسایلاش رو با خوشحالی به اون یکی قرض داد.
برای منِ معلم، همین بس که بچهها که تا پایان سال تلاش کردن به حرف هم دیگه گوش بدن، با هم گفت و گو کنن، لذت کار گروهی رو تجربه کنن و برای رسیدن به یه هدف مشترک به هم کمک کنن.
این روزا که می بینم بچهها چه قدر ارتباط شون با هم خوبه، و چه قدر تغییر کردند، با تمام وجودم لذت میبرم …
دوستان شما فکر می کنید چه چیزهایی توی آموزش به کلاس اولیهامون اولویت داره؟
از بخش خاطرات و تأملات معلمی میتوانید مطالب مرتبط را دنبال کنید.