۷ دقیقه در رابطه با رویکرد تسهیلگر بخوانیم.
در این نوشته بخشی از فصل سوم کتاب رویکردهای تدرس را به طور خلاصه میآوریم.
روانشناسی انسانگرا
بسیاری از ایدههای تربیتی برآمده از نقدهای اجتماعی آن زمان در مکتب روانشناسی جایگزین که به عنوان رویکرد انسانگرا یا روانشناسی “نیروی سوم” شناخته شد بروز و ظهور یافت. گوردون آلپورت، آبراهام مزلو و کارل راجرز از افراد شاخص این مکتب روانشناسی بودند.
هر کدام از این روانشناسان بر بیهمتایی (یگانه بودن) افراد و همچنین اشکالات دیدگاههای رایج روانشناسی تاکید دارند. این اشکالات آن است که روانشناسی در مسیر تبدیل شدن به علم ذهن یا علم رفتار نتوانسته است افراد را با ویژگیهای منحصربهفردشان مورد توجه قرار دهد.
آبراهم مزلو
مزلو دیدگاه رفتارگرایی را که معتقد است افراد در پاسخ به محرک رفتار میکنند، انکار نمیکند، اما معتقد است که این رفتار باید برآیند (نتیجه) تعاملی بین نیازها و فضای زندگی بیهمتای هر فرد تلقی شود.
اگر چه بسیاری از مربیان دیدگاه او را در مورد خودشکوفایی پذیرفتند، اما او الزامهای آن را برای تعلیم و تربیت تدوین نکرد. ما باید برای آگاهی از استلزامات تربیتی روانشناسی انسانگرا به آثار کارل راجرز مراجعه کنیم.
کارل راجرز
تدریس عملی است که بیش از حد بزرگ شده است.
راجرز این دیدگاه از تدریس را بر پایهی آنچه “یادگیری تجربی” نامیده شد بنا کرد.
یادگیری تجربی:
- سرشار از مشارکت افراد است.
- کلیت شخص یادگیرنده در متن واقعهی یادگیری است، تا اینکه یک پذیرندهی منفعل برای هر آنچه معلم ارائه میدهد باشد.
- خودآگاهانه است.
- نافذ و اثرگذار است و بر هر جنبه از نفوذ انسانی تاثیر میگذارد.
- توسط فراگیر و نه از طریق معلم یا آزمونها مورد ارزیابی قرار میگیرد.
- ریشه در معنا دارد. بدین معنی که یادگیری برای یادگیرنده معنای مشخصی دارد.
- توانایی شاگرد را برای فهم و اثرگذاری بر وقایعی که در زندگی یادگیرنده حائز اهمیت است گسترش میدهد.
- نمیتواند توسط معلم کنترل شود.
- یادگیرنده باید آزادانه درگیر یادگیری شود.
- معلم فقط میتواند هدایت، پیشنهاد و ترغیب کند و حتی ممکن است هنگامی که فرصت اقتضا میکند هشدار دهد.
راجرز بر این باور است که:
اینکه هر چیزی می تواند به دیگران آموخته شود تا حدی غیرمنطقی است و تاثیر کم یا کم اهمیتی بر رفتار دارد. آنچه مهم است این نیست که چه چیزی میتواند تدریس شود، بلکه آن است که چه چیزی فراگرفته شده است.
معلم در نقش تسهیلگر
معلم کسی نیست که دانش و مهارت را به دیگران منتقل میکند، بلکه کسی است که به دیگران کمک میکند تا دانش و مهارت خود را کسب کنند.
معلم در نقش راهنما یا تسهیلکننده باید یک شخص واقعی در ارتباط با دانشآموزانش باشد. او میتواند پرشور باشد، میتواند کم حوصله باشد، میتواند به دانشآموزانش علاقهمند باشد، میتواند حساس و دلسوز باشد، زیرا او پذیرفته است که نیازی نیست این احساساتش به دانشآموزان تحمیل شود
روانشناسی انسانگرا روانشناسی بر مبنای آزادی، انتخاب، رشد شخصی و توسعه سلامت ذهنی و عاطفی است. در این دیدگاه تعلیم و تربیت سهم مهمی در تحقق اهداف دارد، اما نه از طریق مکانیسمهای سنتی محتوای بستهبندی شده برای انتقال به دانشآموزان یادگیرنده، بلکه باید به دانشآموزان کمک شود تا به خودشکوفایی نائل شوند. وظیفه معلم این است که یادگیرنده را به درون خود هدایت کند، به نحوی که از این طریق قادر باشد به بیرون برسد. کمک کند تا دانشآموز محتوایی که باید آموخته شود و فعالیتهایی که در نتیجه فراگیری این محتوا باید انجام شود را انتخاب کند.
در ادامه سعی می شود. بخش هایی از کتاب ارائه شود. بخش های مختلف کتاب از اینجا قابل دسترسی هستند.