مدت مطالعه: ۳ دقیقه
بعد از جلسه هفتگی کتابخوانیمان (جمع دوستانهای با گروهی از معلمان)، در مورد احساسم و چالشی که در معلمیام با اون مواجه شده ام حرف زدم؛ گفتم: من احساس خستگی دارم، خستگی روحی، انگار انرژی و اشتیاق ماههای اول سال رو ندارم، شما هم احساس خستگی میکنید؟
دوستان هم گفتن این احساس رو دارند، گفتن وقتی میرن مدرسه انگار منتظرن زنگ آخر برسه تا بعدش بیان خونه، درحالیکه قبلا اینطور نبوده.
فکر کردم خیلی از معلمها، ممکنه با این حس مواجه شده باشند، و شاید افول در معلمی هم بتونه از همین جا شروع بشه. همین حس خستگی ممکنه باعث بشه کمتر به طرح درست توجه کنی، کمتر به دانشآموزانت توجه کنی، کمتر تلاش کنی برای بهبود معلمیت، و آسیب این وضعیت اول به خود معلم میرسه، خود معلم اشتیاق و لذت و امیدش کم میشه، کارش براش آزاردهنده میشه، و خب بعد هم به دانشآموزان و جامعه، آسیب میرسه.
پس ضروریِ که ما احساس خستگی خودمون در معلمی رو دریابیم و تلاش کنیم مواجههی خوبی با اون داشته باشیم.
بعد از اینکه از خستگیمون گفتیم، پرسیدیم خب حالا چه کار میتونیم بکنیم؟ راه حل های متفاوتی با توجه به روحیات افراد میتونه وجود داشته باشه؛ مثلا سفر، تفریحاتی مثل کوهنوردی و یک جور تغییر فضای یکنواخت روزمرگی؛
یکی از دوستان گفت دیدن معلمیهای جالب بقیه معلمان به نظرش کمککنندهست. مثلا دیدن مستندهایی در مورد معلمانی که کارهای جالب و خلاقانه کردن، یا فیلمهایی در موضوع معلمی، خواندن کتاب یا هر چیزی که یک جور طراوت و تازگی تو خودش داره و میل و اشتیاق ما رو هم برای بهتر معلمی کردن، بالا میبره. با نظرش موافق بودیم؛ تصمیم گرفتیم که دیدن چنین فیلمهایی رو هم در برنامه جلساتمون بذاریم.
فکر میکنم برای مواجههی درست با خستگی ،باید در موردش تامل کرد؛ به دلایلش فکر کرد و به راههایی برای مواجهه با اون رسید. اینکه بدونیم در مسیر معلمی،مثل هر مسیری، خسته شدن احتمالا برای هر کسی پیش میاد، میتونه تو بهتر مواجه شدن باهاش، بهمون کمک کنه.
از بخش خاطرات و تأملات معلمی میتوانید مطالب مرتبط را دنبال کنید.