مدت مطالعه: ۵ دقیقه
امروز با بچههای دهم انسانی و هشتم کلاس ریاضی داشتم. این جلسه، هدفم این بود که ارزشیابی کلاسم را به شکل جدیدتر و جدیتر بررسی کنم. جلسه قبل از بچهها خواستم که برای امروز کارتهای رنگی (در ۳ رنگ آبی، قرمز، سفید) بیاورند.
در ابتدا هر کدام از کارتها را تعریف کردیم اینطور که: کارت سفید یعنی یاد گرفتم، کارت قرمز یعنی برام خیلی مبهمه و کارت آبی یعنی کمی مبهم.بعد از تعریف کارتها، شیوه استفاده از کارتها رو توضیح دادم. اینطور که حین تدریس، بچهها اگر سوالی داشتند یا درس براشون مبهم یا خیلی مبهم بود کارتشون رو بالا میبردند.
ساعت اول با بچههای دهم کلاس داشتم. درسم رو شروع کردم. بچهها حین تدریس کارتهاشون رو بالا میگرفتند. منم سعی میکردم همون موقع پاسخ بدم. بنظر میاومد بچهها نسبت به قبل با توجه و اشتیاق بیشتری به درس گوش میدهند.خوشحال بودم، خوشحال از اینکه اشتیاقمون به کلاس دو طرفه است. آخر کلاس نظر بچهها رو پرسیدم و بچهها هم این روش رو دوست داشتند و فکر میکردند کلاس نظم بیشتری داره، کسی تو حرف کسی نمیپره و متنوعتر از قبل هست.
همین روش رو برای بچه های هشتم هم اجرا کردم، به نظر میاد بچههای هشتم از لحاظ درسی، گفت و گو، ارتباطگیری و عزتنفس ضعیفتر از بقیه کلاسها هستند، و کلا برای من کلاس پر چالشی هست، در زمینه ارزشیابی هم چالش برانگیز بود چون بچههای هشتم بهندرت از کارتهاشون استفاده میکردند و من مجبور بودم به یادشون بیارم تا از کارتهاشون استفاده کنند.
از اینکه بچهها از کارتهاشون استفاده نمیکردند ناراحت بودم چون فکر میکردم ترس دارند؛ ترس از توضیح دادن پرسششون! به این خاطر با بچهها در مورد اهمیت پرسشگری حرف زدم؛ همینطور در مورد اینکه خودشان نسبت به یادگیری خود مسئول هستند هم حرف زدیم. بنظر میآمد جو کلاس از سنگینی حالت قبل در آمده بود و بچه ها بیشتر از قبل از کارت هاشون استفاده می کردند. حتی یکی از بچهها پیشنهاد اضافه کردن یک کارت جدید (کارت زرد) داد و اینجور تعریفش کرد که اگر پرسشی خارج از همان سوال ولی مربوط به مبحث پیش اومد از کارت زرد استفاده شود. به نظرمون ایده جالبی اومد و کارت جدید هم اضافه کردیم.
آخر کلاس نظر بچهها رو پرسیدم بچهها تقریبا هم نظر با دهمیها بودند و به نظرشان خوب بود، یکی از بچهها گفت خوبه چون اینجور خجالت نمیکشیم سوالامون رو بپرسیم. از این جهت، فکر کردم این مسئله بخاطر کمبود عزتنفس بچههاست و باید دنبال راه حلی باشم.
ارزشیابی امروز برایم تنها یک ارزشیابی نبود بلکه بازاندیشی هم با خود به همراه داشت چون باعث شد بیشتر به شیوه تدریسم فکر کنم؛ مثلا وقتی بچهها از اون قسمتهایی که براشون مبهم بود حرف میزدند به شیوه تدریس خودم فکر میکردم به اینکه مثلا از یک بخشهایی که بهنظرم واضح و ساده هست میگذشتم و این برایم تلنگری بود که مفاهیم رو واضحتر و شفافتر بیان کنم.
از بخش خاطرات و تأملات معلمی میتوانید مطالب مرتبط را دنبال کنید.