مدت مطالعه: ۳ دقیقه
نام کتاب: روابط معلم و دانشآموز
مولف: هایم گینات
مترجم: سیاوش سرتیپی
نشر: علم
کتاب روابط معلم و دانشآموز را از یکی از دوستانم هدیه گرفتم. وقتی کتاب را گرفتم، با خودم فکر کردم یک کتاب پر حجم و حوصله سر بر، با مطالب تکراری.
اما وقتی کتاب را ورق زدم، سر ذوق آمدم، یک کتاب پر از خاطرهها و مثالهای معلمی. چه قدر دوست دارم با خواندن تجربهها و خاطرههای واقعی، یاد بگیرم. خسته نمیشوم از خواندن.
این کتاب، یکی از اثربخش ترین کتابهایی بوده که در زمینهی معلمی خواندهام. مثالها و خاطرههای کوتاهی که هایم گینات ذیل فصلهای مختلف روایت کرده، بارها در کلاسها برایم پیش آمده. ممنونم از هایم گینات و دوستی که این کتاب را به من هدیه داد.
بخشی از متن کتاب روابط معلم و دانشآموز
“روزی روزگاری، مردی دچار گرفتاری شدیدی شد و برای کمک نزد خاخام رفت. خاخام به درد دل این مرد گوش فرا داد و چنین نصیحتش گفت: «به پروردگارت توکل کن. روزیات را خواهد داد.» آن مرد در پاسخ گفت: «بله، جناب خاخام. امّا بفرمایید تا آن موقع چه کار کنم؟»
معلمان نیز چنین سؤالهایی دارند؛ آنان میپرسند: «تا آن زمان که نظام آموزشی تغییر بکند، چطور میتوانم دوام بیاورم؟» «در زمان حال چه کار میتوانم بکنم تا روابط کلاسی بهتر بشود؟»
تلاش ما در این کتاب پاسخ دادن به این سؤالات است.”
بخش هایی از کتاب
معلم محبوب من، آقای دانیل، فراموش نشدنیترین شخصیت بود. او وقت صرف میکرد تا ما را بشناسد…
تا زندهام از معلم انگلیسیمان متنفّر خواهم بود. او مثل یک مار زنگی همیشه زهر تازهای در کام داشت. همیشهی خدا به ما میگفت که در ذهنش تصویری از یک دانشآموز کامل دارد…
ما خوشبختترین کلاس در مدرسه بودیم. معلمی داشتیم که از حقیقت اصلی تعلیم و تربیت آگاه بود: «نفرت از خود مخرّب است، عزّت نفس نجات دهنده است.»…
خانم سالیوان برخلاف معلمهای دیگر تمرکزش بر این بود که زمان حال را دلپذیر سازد. به ندرت ما را به شتاب میانداخت. به ایهام میگفت: «یواش عجله کن.»…
آقای چ، معلم بهداشت ما، وظیفهی خودش میدید که طرز فکر و احساسمان را بیاهمیت جلوه دهد. … معلم تیزبینی بود و تمام خطاهایمان را میدید. با صدایی سرد و خشک به ما میگفت که چه کم داریم….
معلم کلاس ششم من با بقیّه فرق داشت. از جمع ما لذّت میبرد. وقتی او بود، ما احساس میکردیم آدمهای مهمی هستیم…
هارولد: «فاصلهی بین علم و عمل را نمیتوان از بین برد. یکی از فیلسوفان قدیم میگوید: قدرتی که با محبت پیوند خورده باشد خیلی مؤثرتر از قدرتی است که مبتنی بر زور باشد. امّا ما از زور استفاده میکنیم و به تدریج در دلها نفرت پدید میآوریم. این آقا مدیر ما میفرماید: «تا وقتی که از شما حرف شنوی دارند، اشکال ندارد از شما متنفّر باشند.» امّا همگی می دانیم که دانشآموز از معلم مورد نفرتش به این راحتیها درس یاد نمیگیرد.»
اولین روزِ وندی در کلاس پنجم بود. خانم معلّم نشان داد که کتابهای انگلیسیاش را از کجا بردارد. وندی دست به قفسهی کتابها که زد، کتابها همه ریخت. زد زیر گریه.
معلم: «وندی، کتابها را ریخت. باید جمعشان کنیم.»
وندی: «اولین روز مدرسهام خراب شد. نشد یک کارِ درست انجام بدهم.»
معلم: «صبح پر دردسری برای تو بوده؟»
وندی: «البته که بوده. میخواهید بشنوید چی شده؟»
معلّم: «بگو ببینم.»
خانم معلم به وندی کمک کرد تا کتابها را از زمین بردارد و وندی ضمن انجام این کار دربارهی صبح پر دردسرش صحبت کرد. روز اول مدرسه با خاطرهی خوشی پایان یافت.
در آنچه روی داد، معلم مفیدترین نقش را داشت. انتقاد نکرد. به کاری که باید انجام میشد اشاره کرد، مختصر و مفید حرف زد و با همدردی گوش داد.
معلم کمکی از یکی از دانشآموزان کلاس اسمش را پرسید. او در جواب گفت: «مهاتما گاندی». کلاس از خنده منفجر شد. معلم گفت: «مهاتما گاندی آدم خوبی است، میتوان از او یاد گرفت و مثل او بود.» کلاس آرام شد. معلم کارش را ادامه داد.
کفایت آقا معلم از اتلاف وقت و انرژی جلوگیری کرد. اگر به جای وی، معلمی اهل تنبیه بود، این واقعه میتوانست به گفتگویی زننده و مشکلی انضباطی تبدیل شود.
فصلهای کتاب روابط معلم و دانشآموز
- معلمها دربارهی خودشان گفتگو میکنند.
- بهترین معلم
- بدترین معلم
- سازگاری در ارتباط
- خطرات تمجید
- انضباط
- وقتی معلم و دانشآموز با هم نمیسازند، تکلیف چیست؟
- تکالیف خانهی دانشآموز
- چگونه در دانشآموز، انگیزه ایجاد کنیم؟
- رسمها و رویههای سودمند
- بزرگترها با هم ملاقات میکنند.
- دانشآموزان معلمانشان را به یاد میآورند.
در بخش معرفی کتاب سایت تسهیلگر میتوانید با سایر کتابها آشنا شوید.