مدت مطالعه: ۳ دقیقه
فیلم ” مردی که کریسمس را آفرید ” (The man who invented Christmas) به کارگردانی بهارات نالوری، محصول سال ۲۰۱۷ است. این فیلم روایتگر بخشی از زندگی نویسنده معروف، چارلز دیکنز میباشد. نقش چارلز دیکنز را “دن استیونز” بازی میکند.
چارلز جوان، پس از انتشار کتاب “الیور توییست” به شهرت فراوانی رسیده است. از او که در لندن زندگی میکند، در امریکا تجلیل میشود و پس از بازگشت به انگلستان در فکر نوشتن رمان جدیدی است اما هیچ ایدهای ندارد و چندین بار شکست میخورد، درگیر مشکلات خانوادگی و مالی میشود و نمیتواند ذهن آشفتهاش را برای نوشتن آرام کند. شیوهها و ایدههای چارلز دیکنز برای نوشتن بسیار جذاب است، زندگی او با شخصیتهای داستانی که خلق میکند و تاثیر این شخصیتها بر روی رفتارها و گفتارهای خودش از جذابیتهای فیلم است.
دو شخصیت واقعی تاثیرگذار بر رفتارهای چارلز در خلال نوشتن داستانش، یکی پدر چارلز و دیگری تارا (خدمتکار جوانی که به تازگی به جمع خدمتکاران خانه چارلز پیوسته است) است. پدر در روزهای کودکی و شکلگیری شخصیت چارلز فرد مهمی بوده و تارا شاید به واسطه همزاد پنداری که چارلز با شخصیت او دارد، شنونده خوبی برای داستانهای اوست.
در بخشی از داستان فیلم (پس از اخراج ناگهانی تارا توسط چارلز و پشیمانی چارلز از این اتفاق) شاهد این دیالوگها بین چارلز دیکنز و همسرش هستیم:”
– چرا جلوشو نگرفتی؟
+ از کجا میدونستم منظوری نداشتی؟ خودت گفتی…
– من وقتی کار میکنم خیلی چرت و پرت میگم… تو که منو میشناسی…میدونی چطوری افکارم کنترلم رو به دست میگیرن…از همون اول اینارو میدونستی…
+ بعله میدونستم ولی اصلا نمیدونی زندگی کردن با تو چه شکلیه… همش باید رو لبه تیغ راه برم، باید حالتو حدس بزنم تا بفهمم کدوم خواستههات واقعیه و کدومش نیست… میدونی بعضی وقتا فکر میکنم شخصیتهای داستانت برات مهمترن تا خانوادهی خودت…
– من همینم که هستم…
+یعنی کدومشون تویی؟ انگار دو تا از تو وجود داره… یکی که مهربون و نجیبه و اون یکی که مرموزه و هیچکس هم حق نداره بهش نزدیک بشه…”
این دیالوگها یکی از نقاط اوج داستان و از عوامل تاثیر گذار بر تغییر شخصیت خود چارلز دیکنز و همچنین تغییر پایانبندی داستان در حال نگارشش است.
در ابتدای داستان، پدر چارلز با خریدن یک کلاغ به عنوان هدیه برای فرزندان چارلز، به خانه او میآید. ما شاهد این هستیم که این پرنده در قفسی وارد خانه آنها شده و شروع به خرابکاری میکند (همانطور که ذهن چارلز اسیر شخصیتهای داستان و پایانبندی داستانش است و در حال خرابکاریهای مداوم در زندگی شخصیاش میباشد.) در انتهای داستان میبینیم که این پرنده آزاد و رها پرواز میکند، به اتاق چارلز میرود و در کنار شخصیتهای داستانش مینشیند، شخصیتهایی که حالا مستقل از ذهن چارلز به زندگی و حیات خود (در ذهن خوانندهها) ادامه میدهند. ذهن چارلز هم آزاد شده و آنچه را درگیرش میکرده به رشته تحریر درآورده است و رها و شاد در کنار خانوادهاش زمان میگذراند.
درگیریهای شخصیت چارلز جوان با خاطرات کودکی خودش از دیگر نقاط جذاب داستان است که میتواند تماشای این فیلم را برای همه کسانی که با کودکان سر و کار دارند جذاب کرده و به ما در شناختن ریشههای رفتارهای ناشی از کودکی کمک کند.
حاصل این کنکاشهای ذهنی و بیرونی، کتاب “سرود کریسمس” است که یکی از مهمترین و معروفترین آثار چارلز دیکنز میباشد.
تماشای فیلم مردی که کریسمس را آفرید میتواند برای همه کسانی که رویای خلق کردن دارند یا میخواهند به کودکان در این راه کمک کنند، جذاب باشد. امیدوارم از تماشای این فیلم لذت ببرید.
جلسه نقد مجازی پیرامون این فیلم در تاریخ ۳۱ خرداد ماه ۹۹ برگزار گردیده و در مورد داستان این فیلم بحث و گفتگو انجام شده است. این جلسات نقد فیلم هر دو هفته یکبار برگزار میگردد. اگر به شرکت در این جلسات علاقهمند هستید با ما در ارتباط باشید.
معرفیهای فیلم را میتوانید از اینجا ببینید.