مدت مطالعه: ۴ دقیقه
فیلم Boyhood به کارگردانی ریچارد لینکلیتر (Richard Linklater) محصول سال ۲۰۱۴، یک درام امریکایی است که فیلمبرداری آن ۱۲ سال ( از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۳) طول کشیده و راوی زندگی پسربچهای به نام “میسون” با بازی “الار کولترین” (Ellar Coltrane) از حدودا ۶ سالگی تا ۱۸ سالگی او میباشد.
ریچارد لینکلیتر با ساخت سه گانهی پیش از طلوع(Before Sunrise – ۱۹۹۵)، پیش از غروب (Before Sunset – ۲۰۰۴) و پیش از نیمه شب (Before midnight – ۲۰۱۳) و همچنین فیلم Boyhood نشان داد که به حق شایستهی عنوان “پدر صبر و تعلیق در سینما” میباشد.
در ابتدای داستان ما با پسربچه شش سالهای مواجه هستیم که به همراه مادر و خواهرش سامانتا، در تگزاس زندگی میکنند. پدر آنها را ترک کرده و مادر که فکر میکند از پس اداره زندگی خودش و بچهها به خوبی برنمیآید، تصمیم میگیرد، به شهر دیگری رفته و ادامه تحصیل دهد، تا بتواند شغل بهتری داشته باشد. در ادامه داستان، ما شاهد قسمتهایی از زندگی این پسربچه در طول ۱۲ سال آینده هستیم، ماجراهایی که شخصیت یک پسربچه ۶ ساله را به سمت یک مرد نوجوان ۱۸ ساله سوق میدهد، ماجراهایی از قبیل ورود آدمهای جدید به زندگیشان و رفتن آنها، تغییر مکان زندگی و تحصیل، تغییر موقعیت اجتماعی و شغل، آمدن هر از گاهی پدر خانواده و … .
در بخشی از داستان شاهد یک مکالمه جذاب بین میسونِ کودک و پدرش هستیم:
” میسون: بابا؟ جادوی واقعی که تو دنیا وجود نداره، داره؟
پدر: منظورت چیه؟
میسون: میدونی مثل “الف”ها و اینجور چیزها. مردم از خودشون در میارن.
پدر: نمیدونم… منظورم اینه که چه چیزی باعث میشه که فکر کنی “الف”ها از چیزی مثل یه نهنگ جادوییترن؟ میدونی که منظورم چیه؟ اگه بهت یه داستان میگفتم که زیر اقیانوس چطوریه… این پستانداران دریایی عظیم اونجان که از امواج صوتی استفاده میکنن و آواز میخونن و اونقدر بزرگن که قلبشون اندازه یه ماشینه، میتونی توی رگهاشون شنا کنی، منظورم اینه که فکر نمیکنی یکم جادویی باشه؟
میسون: آره، اما درست مثل این شنا کردن که گفتی، هیچ الفی در دنیا وجود نداره، مگه نه؟
پدر: نه از لحاظ تکنیکی هیچ الفی وجود نداره.”
در روند فیلم، به بقیه شخصیتها هم خوب پرداخته شده و ما شاهد تاثیر رفتار بقیه شخصیتها روی شخصیت و رفتار میسون هستیم. میسون، برخلاف خواهرش، شخصیتی درونگرا دارد. او با همکلاسیهایش فرق دارد، در آستانه نوجوانی، سعی میکند، ادای آنها را دربیاورد و دروغ میگوید اما در سنین بالاتر سعی میکند، تفاوتهایش را بیشتر آشکار کند.
در فیلم Boyhood با نگاه به زندگی میسون، به دنیای نوجوانان و جوانان به صورت کلی پرداخته میشود. مسائلی مانند شبکههای اجتماعی، تلفنهای هوشمند و تاثیرات آنها بر شیوه زندگیشان، مد روز و تاثیرش بر لباس پوشیدن و ظاهر و رفتارشان، مهمانیها، مشروبات الکی و مواد مخدر، روابط آنها با خانوادههایشان در این دوران، حساس و ارتباط با جنس مخالف از این جملهی این مسائل هستند.
یکی از نقاط اوج داستان، صحبتهای معلم دبیرستان میسون با او میباشد، میسون تمام مدت کلاس را در تاریکخانه مدرسه و در حال چاپ عکسهایش گذرانده است:
“معلم: چه مدته اینجایی میسون؟
میسون: مطمئن نیستم.
معلم: من مطمئنم. تمام کلاس. خاطرات روزانه نصویریت رو کامل کردی؟
میسون: نه هنوز.
معلم: عکسهای دیجیتالی رو کامل کردی؟
میسون: نه کاملا، ولی وقت زیادی نمیگیره.
معلم: نه هنوز… نه کاملا…اوقات اتاق تاریک فوق برنامهی تحصیلیه. منظورم اینه که به لحاظ فنی حتی مجبور نیستی اینجا باشی و مطمئنا نه تا زمانی که تکالیفت رو کامل نکردی. قرارمون اینه.
میسون: متاسفم.
معلم: من برات نگرانم میسون.
میسون: واسه چی؟
معلم: بهت میگم چرا! تصاویری که روشون وقت میزاری، باحالن. تو واقعا نگاه منحصر به فردی به چیزها داری. کلی استعداد طبیعی داری.
میسون: ممنون.
معلم: آره اما این استعداد فقط برای تو یه فنجون قهوه تو این دنیای کهنه فراهم میکنه. من با آدمهای با استعداد زیادی توی این سالها آشنا شدم. چه تعداد از اونا استعدادشون رو حرفهای استفاده کردهان؟ بدون انضباط و تعهد و بدون کار واقعی و بر مبنای اصول اخلاقی؟ میتونم بهت بگم، میتونم با دو انگشت برات بشمارم، صفر. این قرار نیست برای تو اتفاق بیفته میسون. دنیا محل رقابته. خیلی آدمهای با استعداد هستن که مایلن سخت کار کنن و کلی احمق بی استعداد که بیشتر تمایل دارن از تو جلو بزنن. حقیقتش، کلی از اونا الان تو اون کلاس اون بیرون نشستن، ها؟ میدونی دارن چیکار میکنن، ها؟ دارن تکالیفشون رو انجام میدن. که تو هم باید در حال انجامشون باشی ولی نیستی. تو اینجایی. حالا چرا اینجوریه؟ تو بخصوصی میسون؟
میسون: نه اما چیزایی که در موردشون داری حرف میزنی، مثل امور اخلاقی و اینجور چیزا حس میکنم که دوست دارم کاملا سخت کار کنم. من بارها کل آخر هفته رو در حال عکس گرفتن گذروندم.
معلم: از فوتبال خوشت میاد میسون؟
میسون: راستش نه.
معلم: آره میدونم خوشت نمیاد. واسه همین این کارو بهت میدم که امشب بری از بازی فوتبال عکس بگیری. باشه؟ ساعت هفت و نیم شروع میشه، میخوام زود برسی اونجا، میخوام کامل عکس بگیری، ۳۰۰ تا عکس، میخوام منتقلشون کنی، میخوام دسته بندی شده باشن و میخوام اولین چیزی باشه که دوشنبه میبینم. میخوای بدونی چرا اینکارو میکنم؟
میسون: حدس میزنم.
معلم: میخوای کی باشی میسون؟ میخوای چیکار کنی؟
میسون: میخوام عکس بگیرم، هنر خلق کنم.
معلم: هر بیعرضهای میتونه عکس بگیره میسون. هنر، اون چیز بخصوصیه. چی میتونی بهش اضافه کنی که کسی دیگه نمیتونه؟
میسون: این چیزیه که دارم تلاش میکنم تا بفهمم.
معلم: سختتر تلاش کن. شاید بیست سال دیگه دیگه بتونی آقای تورلینگتون پیر رو صدا کنی و بگی :(ممنونم قربان بخاطر صحبتی که در اون تاریکخونهی وحشتناک در اون روز داشتیم)… برگرد به کلاس و کارهاتو انجام بده.”
ریتم آهستهی فیلم، علیرغم انتظار، از نقاط جذاب داستان است. فیلم آنچنان پرکشش ساخته شده است که گرچه میدانیم قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد اما اصلا حوصله سر بر نیست. Boyhood فیلمی است از واقعیت سادهی زندگی، بدون زرق و برق و غلوشدگی.
تماشای این فیلم برای تمامی گروههای بزرگسالان میتواند بسیار جذاب باشد اما برای کسانی که با کودکان یا نوجوانان سر و کار دارند، لطف دیگری خواهد داشت. امیدوارم این فیلم را ببینید و از تماشای آن لذت ببرید.
معرفیهای فیلم را میتوانید از اینجا ببینید.
ممنونم، از جهت گذر زمان و نشون دادن زندگی واقعی، فیلم بخصوصی بود.
نقش مادر بچه ها، از جهت نگاه به زن، نظر من رو جلب کرد. راستش عصبانی میشدم از اینکه مادر، همه ی مسئولیت های بزرگ کردن بچه ها رو به عهده داشت، و پشت این صفت مسئولیت پذیری خودش، پنهان شده بود، و یک جوری خودش رو فراموش کرده بود. از اون طرف، پدر بچه ها، این مسئولیت رو نپذیرفته بود، زندگی رضایتمندانه تری داشت، و اتفاقا رابطه ی بچه ها هم باهاش بهتر بود. متاسفم که نقش زن، تو خیلی از جوامع پشت این مسئولیت پذیری بیشتر، باعث فراموشی خود میشه؛ و قطعا خود زنان، کسانی اند که باید این نقش رو تغییر بدهند.