مدت مطالعه: ۴ دقیقه
کارگردان: آکیرا کوروساوا
اکران: سال ۱۹۵۲
مدت زمان فیلم: ۲ ساعت و ۲۳ دقیقه
قهرمان داستان فیلم زیستن: مشغول، همیشه مشغول
فیلم زیستن با تصویر معدهای درگیر سرطان شروع میشود: تصویر معدهی قهرمان داستان، که در این لحظه از وجود سرطان اطلاعی ندارد. اما قهرمان این داستان، آقای واتانابه، چندان شبیه قهرمانها نیست. یک کارمند منضبط شهرداری که سی سال، هر روز سر کار حاضر میشود و کارهای مشخصی را انجام میدهد. او حتی شاید کسلکنندهتر از یک فرد معمولی به نظر بیاید.
“او به سادگی زمان را میگذراند، بدون اینکه در دوران زندگی خود واقعا زندگی کند؛ در حقیقت این مرد، بیست سال است که مرده، قبل از آن هم مدت کمی زندگی کرده. او به شدت سعی در انجام یک کار ارزشمند داشت؛ ولی حالا به ندرت اثری از شور و بلندپروازی او دیده میشود. او کاملا بوسیلهی بروکراسی و هرج و مرج بیمعنیِ آن از پا درآمده است. مشغول، همیشه مشغول؛ اما او هیچ کاری انجام نمیدهد. بهترین راه برای محافظت از جایگاه خود در دنیا، این است که هیچ کاری انجام ندهی. “
معرفی فیلم زیستن
در ابتدا شاید حال و روز آقای واتانابه را غریب و دور از خود بدانیم؛ اما اگر تجربهها و احساسهای خود را در زندگی به یاد بیاوریم، احتمالا واتانابهی خود را با لباسی اتوکشیده، با چهرهای مغموم و حیران، در خیابانی شلوغ، یا ادارهای، یا تنها نشسته بر صندلی، به خاطر میآوریم.
فیلم زیستن، روایت مواجههی آقای واتانابه، با زمان گذشته، و زندگی نزیستهی خود است. او بعد از اطلاع از سرطان و عمر چندماههی باقی ماندهی خود، در غم و ناباوری فرومیرود؛ روزهای اول به خوردن مشروب و شکلی از فراموشی برای گذران روزهای باقی مانده، روی میآورد. اما شعلهای زیر خاکسترِ روزهای رفتهی آقای واتانابه، دقیقا در سینهاش میسوزد و چیزی از او میخواهد. این شعله با خواندن آهنگ “زندگی کوتاهه” 1 در یک کابارهی شلوغ و غریبه، گر میگیرد و با دیدن دختر پرشور و شر، که برای استعفای خود از شهرداری، دنبال آقای واتانابه میگردد، شعلهور میشود …
در این فیلم، حالتهای وجودی واتانابه، مثل غم، نومیدی، حیرت و اشتیاق، هنرمندانه به تصویر کشیده میشود. فیلم زیستن در عین اینکه تلاش میکند تصویری واقعی از واتانابه و زندگی او نشان دهد، حیرت و رمز و راز زندگی را در لایههای هنری خود حفظ میکند، و ما با یک روایت کلیشهای و سادهانگارانه روبرو نیستیم.
ببینیم آقای واتانابه، چگونه روزهای باقیماندهی زندگیاش را سپری میکند.
دیالوگهایی از فیلم زیستن
- ولی نمیتونی همه چیز رو تقصیر پسرت بندازی. مگه اون از تو خواسته بود خودت رو تبدیل به مومیایی کنی؟
- -چرا دنبال من میای؟ از من چی میخوای؟
-چرا باید از دنبال تو اومدن دست بکشم؟
قبل از مرگم میخوام حتی برای یک روز، مثل تو زندگی کنم. تا زمانی که انجامش ندم، نمیتونم تسلیم شم و بمیرم. - ولی عصبانی نمیشی وقتی اینجوری تحقیرت میکنن؟ نه، من نمیتونم از مردم متنفر باشم، این قدر وقت ندارم.
شما میتوانید سایر فیلمهای معرفی شده در شبکه تسهیلگران آموزشی را در اینجا ببینید.
-
*متن ترانهی “زندگی کوتاهه” :
زندگی کوتاهه
عاشق شو، دختر
قبل از اینکه شکوفه قرمزِ لبهایت پژمرده شود
قبل از اینکه جریان اشتیاق
در تو سرد شود
بخاطر آن چیزهای تو
کی میدونه فردایی هست؟
زندگی کوتاهه
عاشق شو، دختر
قبل از اینکه گیسوان مشکی تو
شروع کند به بیرنگ شدن
قبل از اینکه آتش قلبت
بلرزه و خاموش بشه
بخاطر اون چیزها
امروز هیچوقت برنمیگرده