021-55795002 info [att] tashilgar [dott] net
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
آموزش

سینمای کودک – اهمیت توجه به محتوا

1.48Kبازدید

مدت مطالعه: ۹ دقیقه

شاید بتوان شروع سینمای کودک را برابر با اکران اولین فیلم ساخته برادران لومیر با عنوان 《باغبان آبپاشی شده》 در سال ۱۸۹۶ دانست.
باغبانی که در باغچه مشغول آب‌پاشی چمن‌ها است و پسرکی که با شیطنت خود باعث خیس شدن او می‌شود…
اما زمان زیادی طول کشید تا اولین فیلم‌ها با عنوان فیلم کودک جلوی دوربین کارگردانان غربی بروند و پس از آن راه خود را به ایران و فیلم‌های ایرانی باز کنند.


حالا کودکان چندین نسل ما به خاطر دارند سینمایی را که در آن پسرکی برای رساندن دفتر مشق هم کلاسی خود با تمام وجود تلاش می‌کند و مردمی که برای رساندن کیسه‌ی برنج پیرزن و دخترک به آن‌ها کمک می‌کنند.
کودکان امروز با معرفت پسرخاله و پرسش‌های بی‌شمار کلاه قرمزی بزرگ شده‌اند. شهر موش‌ها برای هر دو نسل ساخته شد و سفر جنگلی از گلنار تا آهوی پیشونی سفید ادامه پیدا کرد.
اکثرا سینماگران باور دارند که مهمترین رسالت سینمای کودک ، سرگرمی و لذت در آن است. اما چه کسی می تواند تاثیر آموزشی را که در جریانی لذت بخش و سرگرم کننده اتفاق می افتد، نادیده بگیرد؟
و اساسا چه کسی می‌تواند قدرت نفوذ فرهنگی، اجتماعی و تربیتی سینما بر تمام اقشار جامعه را باور نداشته باشد؟
آیا سینمای کودک ما رسالت خود را به جا می‌آورد؟ و چه مشکلاتی پیش روی آن است؟
آیا آموزش نقشی در سینمای کودک ایران دارد و چه انتظاری از آن داریم؟

سینمای کودک در ایران

ساخت رسمی اولین فیلم کودک را می توان به سال ۱۳۳۹ با عنوان بیم و امید ساخته گرجی عبدیا یا احمد گرجی ارجاع داد. این فیلم داستان کودکی است که در غیاب مادرش برای خرید داروهای پدر به داروخانه می‌رود. اما دکتر داروی اشتباهی به او می‌دهد که می تواند مرگبار باشد…
و در همین سال نیز نخستین انیمیشین ایران با نام موش و گربه به کارگردانی پرویز اوصانلو در دستور ساخت قرار گرفت.
اما رسمیت فعالیت سینمای کودک در ایران به زمان شروع نخستین دوره جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم‌های کودکان در ۱۸ آبان ماه سال ۱۳۴۵ باز می‌گردد، و فعالیت سینمای کودک پس از انقلاب با حمایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با ساخت فیلم مدرسه‌ای که می‌رفتیم از داریوش مهرجویی آغاز شد.
و در جریان جنگ ایران، فیلم‌هایی هم‌چون حصار و باشوغریبه‌ی کوچک با تاثیر از شرایط جنگی آن دوران برای کودکان به روی پرده رفت.
و حتی نمی‌توان تاثیر شرایط جنگ را بر ساخت فیلم شهر موش‌ها در سال ۱۳۶۴ به کارگردانی مرضیه برومند نادیده گرفت. شاید همین شرایط باعث شده بود که برخی فیلم‌ها از معیارهای سینمای کودک فاصله گرفته و با پیچیده‌تر شدن داستان یا پایان‌بندی‌های تلخ، هم‌چون فیلم 《بی‌بی چلچله》 ساخته کیومرث پوراحمد، مخاطبان خود را غافلگیر کنند. اما سرانجام پس از سال‌های جنگ بود که به تدریج اعتقاد به وجود سادگی و امید به زندگی در سینمای کودک شکل گرفت.
و در ادامه با نزدیک شدن به دهه ۷۰ فیلم‌های موفق‌تری از نظر جذب مخاطب کودک ساخته شد. کلاه قرمزی در سال۱۳۷۴ وارد سینما شد و سرانجام در سال ۱۳۷۶ فیلم بچه‌های آسمان به کارگردانی مجید مجیدی، جواب دو دهه توجه سینماگران بزرگ به سینمای کودک را داد.


در دو دهه‌ی اخیر سینمای کودک، یعنی دهه‌های ۸۰ و ۹۰، کلاه قرمزی حضور خود را بر روی پرده تثبیت کرد و سه‌گانه آهوی پیشونی سفید جواد هاشمی ساخته شد. و فیلم‌هایی مانند فیلشاه ، شاهزاده روم و حتی درام بیست و یک روز بعد نیز مورد توجه قرار گرفت.
اما به وضوح می‌توان دید که دغدغه مسئولین در این حوزه روزبروز کمرنگ‌تر شده به طوری‌که در حال حاضر چند ماه مانده به جشنواره سینمای کودک فیلم‌های سفارشی با عجله‌ای برای تثبیت بودجه‌ی آن ساخته می‌شود. این بی‌توجهی باعث شده بسیاری از فیلم‌سازان بزرگ از حوزه سینمای کودک کوچ کنند و همه می‌دانیم که این روزها خبری از داستان‌پردازی‌های غنی سال‌های گذشته نیست.

سینما برای کودک، سینما درباره کودک

از ساخت نخستین فیلم‌هایی که کودکان به عنوان شخصیت‌های اصلی و یا پیش‌برنده وارد سینمای ایران شدند سال‌ها می‌گذرد در دهه‌های ۳۰ تا ۵۰ فیلم‌هایی چون فرشته فراری ، گل گمشده و همه سر حریف مورد توجه قرار گرفت. اما همه معتقدند که نمی‌توان این فیلم‌ها را در دسته سینمای کودک قرار داد چراکه کودکان تنها عناصر جانبی داستان اصلی به شمار می‌آیند. اما سال‌ها بعد با ساخت فیلم هایی چون شهر قصه منوچهر انور، یک اتفاق ساده سهراب شهید ثالث و سازدهنی امیر نادری، که مخصوص کودکان، با محوریت آن‌ها و یا برای آن‌ها بود، به‌طور رسمی سینمای کودک شکل گرفت. از آن زمان، کارشناسان، سینمای کودک را به دو دسته‌ی سینما برای کودکان و سینما درباره‌ی کودکان تقسیم‌بندی کردند.
بی تردید هردوی این دسته‌ها در این سال‌ها سعی کرده‌اند تا با فرهنگ‌سازی مورد انتظار، فضا را برای ارتقای کیفیت زندگی کودکان در ایران آماده کنند.
فیلمی مانند مشق شب عباس کیارستمی، که درباره کودکان و دنیای آن‌ها ساخته شده و سعی دارد در زمینه شناخت کودکان و توجه به آن‌ها و آشنایی با دغدغه و اضطراب و شادی‌هایشان فرهنگ‌سازی کند، بزرگسالان دغدغه‌مند را هدف قرار می‌دهد و فیلم‌هایی نظیر الو الو من جوجوام، دزد عروسک‌ها و گلنار صرفا با ورود به دنیای کودکان و تحریک قوای تفکر فانتزی و خلاقیت آن‌ها، آموزش‌های اجتماعی و فرهنگی را در لایه‌های زیرین داستانی ساده و کودکانه بیان می‌کنند.
در این میان نیز می‌توان فیلم‌هایی را نام برد که سازندگان آن ، یک پله فراتر رفته و در قالب داستان پردازی‌های کودکانه فیلم‌هایی برای کودک و درباره کودک به ارمغان آورده‌اند.
آن‌چنان که در فیلم‌هایی چون خانه دوست کجاست، سفر جادویی و خواهران غریب علاوه بر پیگیری داستانی قهرمانانه از شخصیت کودک، می‌توانید نقدهایی به رفتار بزرگسالان و عدم شناخت دنیای کودک قصه را مشاهده کنید.

اما ضعف سینمای کودک ایران در دو دهه‌ی اخیر در هر کدام از این دسته‌ها ناشی از چیست؟

عدم توجه به محتوا – افت سینمای کودک در ایران

زنگ موسیقی، زنگ شادی، زنگ سینما. ترکیب‌های آشنایی که در طراحی‌های آموزشی بسیاری از کشورها به گوش می‌خورد. اما زنگ سینما در ایران زمانی به صدا درآمده شد که عده‌ای نگران کاهش استقبال کودکان از سینما بودند و عده‌ای دیگر دل‌شوره محتوایی را داشتند که فیلم‌ها منتقل می‌کردند.

در سال ۱۳۸۷ در آستانه جشنواره فیلم کودک و نوجوان، چندین پردیس سینمایی زیر نظر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساعاتی را به طرح زنگ سینما اختصاص دادند. و مدارس در این ساعات دانش‌آموزان را برای تماشای فیلم‌های مناسب کودکان به سینما می‌بردند. در واقع این طرحی بود که برای آشتی دادن کودکان با سینما در همکاری بین آموزش و پرورش و کانون به وجود آمده بود. در سراسر دنیا طرح‌های مشابهی را می‌توان یافت که جهت جذب مخاطبان به سالن‌های سینما برگزار می‌شدند. اما آیا می‌توان بی‌توجه به محتوای سینمای کودک، انتظار جذب این مخاطبان کوچک به هنر هفتم را داشته باشیم؟


خیلی‌ها معتقدند که سینمای کودک یعنی شادی، سرگرمی، لذت، رنگ‌ها و امید به زندگی. و هنگامی که از نقش آموزشی محتوای آن صحبت می‌شود با چهره‌ای در هم رفته انتظار دارند که کودکان را حداقل در سالن‌های سینما راحت بگذاریم.
اما آیا می‌توان نقش تاثیرگذار داستان‌های روی پرده را بر فرهنگ، تفکر، ایده‌ها و باورهای مردم، به خصوص کودکان که در اوج تاثیرپذیری و شکل‌گیری شخصیت هستند نادیده بگیریم؟
در اینجا نگرانی نه متوجه چگونگی آموزش از طریق سینما بلکه متوجه عدم محتوای مناسب آموزشی در دل داستان‌هایی است که با نام فیلم کودک به روی پرده می روند.
در عصر حاضر که سینما خود را به عنوان صنعتی پر سود و قدرتمند معرفی می‌کند فیلم‌هایی از قبیل بلک باسترها یا ابر قهرمانانه، انیمیشین‌ها و یا فیلم‌های موزیکال که در دسته فیلم‌های خانواده و کودکان نیز قرار می‌گیرند در جایگاه پرفروش‌ترین فیلم‌ها هستند. در عین حال با توجه به محتوای داستانی این آثار به وضوح می‌توان نگاه فرهنگی و آموزشی یا اجتماعی مدنظر داستان پرداز را استخراج کرد. که با قدرت در کنار سایر جاذبه‌های فنی فیلم دیده می‌شود.
بی شک ساخت انیمیشن‌هایی چون زوتوپیا و داستان اسباب‌بازی‌ها از نظر فنی هدفی دور و دراز است (البته در سال‌های اخیر با ساخت فیلم‌های فیل شاه و شاهزاده روم می‌توان به پیشرفت این آثار امید بیشتری داشت)، اما داستان سرشار از اعتماد به نفس ، همراهی و سفر ماجراجویانه‌ای که در ذهن کودک ایجاد می‌شود چطور؟ آیا این سفرها شما را به یاد فیلمی نظیر گلنار و زکاوت و ماجراجویی او نمی‌اندازد؟
ساخت فیلمی چون سری فیلم‌های هری‌پاتر با اقتباس از کتاب‌های آن دور از دسترس جلوه‌های ویژه فیلم‌های ایرانی است. اما آیا در دو دهه اخیر کتابی را سراغ دارید که هم‌چون داستان‌های ساعدی و صمد بهرنگی توجه همگان را چنان جذب کند که پیشنهادی برای ساخت اثری از آن ها در میان باشد؟
و هم‌چنان با تکیه بر اثر افسانه‌ای و پرمایه‌ی ایران یعنی شاهنامه، تقریبا نمی‌توان داستان‌هایی نظیر ماجراجویی‌های هانس کریستین اندرسون و لوئیس کارول را در ادبیات معاصر ایران یافت.
همواره نقدهای بسیاری به فیلم‌های ابرقهرمانانه معمول سینمای امروز هالیوود به گوش می‌رسد. اما با کمی توجه به سیر تکاملی داستان‌های آن، به وضوح می‌توان پررنگ کردن نقش همکاری و همدلی را در میان این شخصیت‌های فرا انسانی مشاهده کرد که نوجوانان را به شدت به خود جذب کرده است.

قدرت سینما

هنگامی که در قالب سینما برای کودکان داستان‌پردازی می‌کنیم، این قدرت را داریم تا با به تصویر کشیدن رفتارها، فرایندها و انواع روابط انسانی و در آخر با نمایش پایان ماجرا فرصت تجربه‌های متنوع در زمینه احساسات و تصمیمات، در اختیار آن‌ها قرار دهیم. بی تردید هیچ آموزه‌ای به اندازه تجربه نمی‌تواند فردی را در انتخاب رفتاری مطمئن سازد. در سینما پاداشی برای انتخاب‌ها در نظر گرفته نمی‌شود و امکانات زیادی برای تجربه راه‌های مختلف زندگی نیاز نیست.
نه کلاسی، نه معلمی، نه تخته‌ای، نه نصیحت‌های والدین و نه علوم نظری پایه که در مدارس منتقل می‌کنیم.
سینما را باید سرشار از تجربه، ماجراجویی، تشریح روابط انسانی و احساسات کنیم و با احترام به توانایی کودکان در درک موضوعات مربوط به سن خود، منتظر بمانیم تا تصمیم بگیرند که چه چیزی را فرا گیرند.
در واقع یادگیری فعال و پایداری که از این طریق اتفاق می‌افتد مشخصا معنی آموزشی است که در حوزه سینمای کودک و توجه به محتوای آن انتظار داریم.
در سینمای کودک برخلاف سایر قسمت‌ها توجه به مخاطب تنها بخشی از صنعت محسوب نمی‌شود، بلکه باید مهمترین هدف آن در نظر گرفته شود.
زمان آن رسیده که با توجه بیشتر به ذائقه کودکان نسل جدید ایران، هنگام بدرقه آن‌ها از سینما، مطمئن باشیم که او ماجراجویی و تجربه‌ای که روی پرده سینما دیده را تا مدت‌ها فراموش نخواهد کرد. و بی‌تردید خود را برای تجربه جدید و ملموس بعدی آماده خواهد کرد.
قدرت گرفتن سینمای کودک می‌تواند والدین را نیز با محتواهای مناسب کودکان بیشتر آشنا کند. چراکه به نظر می‌رسد در جامعه امروز والدین به شدت نیازمند آگاهی بیشتر درخصوص تاثیر سینما و نمایش بر ذهن و شخصیت کودکان دارند. این امر را می‌توان با مشاهده حضور کودکان در سالن‌های فیلم‌هایی ببینید که تنها با دارا بودن برچسب کمدی، نام فیلم خانواده را یدک می‌کشند. اما محتوایی بسیار فراتر از سنین کودک و نوجوان ارائه می‌دهند. شاید باید بهانه جویی‌هایی که هر بخش در حوزه خود به آن متوسل شده است را کنار بگذاریم و هنگامی که از تولید محصولی برای کودکان سخن به میان می‌آید، با مسئولیت بیشتری تصمیم بگیریم.

نظر دهید

محبوبه کریمی فرهاد
داوطلب موسسه بهشت اندیشه‌های کودکان، تسهیلگر و معلم کودک و نوجوان