مدت مطالعه: ۳ دقیقه
زمانی که من کودک بودم، برای احساسات کودکان چندان ارزش قائل نمیشدند، یادم هست که میگفتند: “هنوز بچه است، چه میفهمد، چنان وانمود میکند که انگار دنیا به آخر رسیدهاست.” تا اینکه به سن بلوغ رسیدم، جملات شکل دیگری گرفت: “هیچ دلیلی برای ناراحتی تو وجود ندارد! سر هیچوپوچ این همه سروصدا راه انداختی! این احساس تو دیوانگی است!”
اکنون در مقام یک تسهیلگر وظیفهام این است که کمک کنم بچهها بفهمند احساسات واقعیشان چیست؟
– “حتما ناراحتی که دوستت به جشن تولدت نیامده!”
– “مثل اینکه آن پازل را تنهایی درست کردی،خیلی خوشحالی، نه؟”
همه احساسات بچه ها،حتی آنهایی که بار منفی دارند بایست به رسمیت شناخته شوند:
– “بازی با اسباب بازیای که آنقدر سخت به کار میافتد باید خیلی مأیوسکننده باشد!”
– “وقتی لپت را نیشگون میگیرند،خیلی ناراحت میشوی؟”
– “وقتی از شل بودن تخممرغ آب پز ناراضی ست به جای یک نطق طولانی درباره اینکه او اصلا نمیداند راجع به چه حرف میزند و اینکه تخم مرغ امروزی دقیقا همانقدر پخته که دیروزی خیلی ساده میتوان گفت: آهان تو دوست داری تخم مرغت سفتتر باشد!”
– “وقتی از رفتن برق و تاریک شدن فضا میترسند می توان به ترسناک بودن این اتفاق اعتراف کرد، میتوان اعتراف کرد که وقتی همه جا روشن است همه چیز خوب و دوستانه است اما همین اتاق وقتی تاریک میشود ترسناک است و این واقعیت دارد.”
بر احساسات بچهای صحه گذاشتن مطلب کوچکی نیست.
تمام احساسات تو، برای من مهم است، چه خوب و چه بد، همه بخشی از تو هستند.
تا وقتی احساسات خشم و ناامیدی بیرون نریزد و به عنوان واقعیت پذیرفته نشود قابل تغییر نیست.
اگر کودک نمیخواهد اسباببازیهایش را با کسی شریک شود لازم است که این احساس او پذیرفته شود، پذیرفته شدن یک احساس لزوما به معنای تایید آن نیست: “به نظرم خیلی سخته که آدم اسباب بازی جدیدش رو با دوستش قسمت کنه. آدم دوست داره هر چیز جدید رو تا مدتی فقط برای خودش نگه داره. دخترم/پسرم هر وقت دلش خواست اسباببازیش رو به تو میده.” واکنش بچهها شما رو شگفت زده خواهد کرد.
تشخیص درست احساسات بچه ها و افراد به نظرم راه حل ارتباط و گفتگو امن برای رسیدن به راه حل برای برآورده کردن نیازهاست. ممنون از مطلب خوبتون.