مدت مطالعه: ۷ دقیقه
زبان توصیف
زبانی که به کار میبرم ارزیابی نمیکند، شخصیت و توانایی بچه را مورد قضاوت قرار نمی دهد، در عوض از واژههایی استفاده میکنم که توصیف میکنند، کلمات توصیفی کودک را به حل مسائل خود دعوت میکنند.
مثال: وقتی کودکی یک لیوان شیر روی زمین میریزد به جای احمق و چلفتی خواندن وی اتفاق رخ داده را شرح میدهم؛ میبینم که شیر روی زمین ریخته است! و یک تکه ابر یا دستمال به او میدهم. به این ترتیب علاوه بر پرهیز از سرزنش کردن، کاری که باید صورت پذیرد را نیز مشخص میکنم.
مثال: وقتی کودک نقاشی را به من نشان میدهد به جای به کار بردن واژههای بسیار زیباست یا فوق العاده است، نقاشی را توصیف میکنم. به این ترتیب راه برای حرکت کردن کودک همچنان باز میماند، و با کلمه فوقالعاده است کودک متوقف نمیشود.
ابراز خشم بدون توهین
لزومی ندارد همیشه صبور و با حوصله باشیم، ابراز خشم واقعی تا آنجایی که به کودک توهین نشود یکی از بهترین شیوهها برای تغییر دادن رفتارهاست؛
مثال: در مواجهه با اتاق نامرتب به جای “چرا اینقدر شلخته ای؟” یا “هرگز از وسیلههایت درست مراقبت نمیکنی!” میتوان توصیف کرد که چه چیزی موجب خشم ما شدهاست: “ظاهر این اتاق برای من خوشایند نیست.” یا “وقتی میبینم همه چیز روی زمین ریختهاست خیلی عصبانی میشوم.“.
استفاده از قوه تخیل
میشود در رویا چیزی را به کودک داد که در واقعیت امکان آن نیست. هنوز صدای خودم را میشنوم که در اتومبیل به پسرم که بدخلقی میکرد توضیح میدادم که همه تشنهایم و تقصیر ما نیست که در این ترافیک گیر کردهایم و هیچ راهی برای توقف نداریم، گله و شکایت هم هیج کمکی به تندتر رفتن اتومبیل نمیکند! در چنین موقعیتی می توانم بگویم: “مثل اینکه خیلی تشنهای، شرط میبندم دلت میخواهد همین حالا یک سطل آب سیب خنک اینجا بود!”
توانایی تبدیل تهدید به حق انتخاب
- اگر یک بار دیگر از این آبپاش در اتاق استفاده کنی از کارت پشیمان میشوی!
- جای استفاده از آبپاش در اتاق نیست، میتوانی در حمام یا بیرون از خانه از آن استفاده کنی، انتخابش با خودت.
کنار گذاشتن توضیحات طولانی و برخورد کردن با نگرانی مشخص کودک
تا جایی که ممکن است چند جمله را با یک جمله، و جمله را با یک کلمه ، و کلمه را با یک حرکت جایگزین کنیم.
احساسات کودکان برای آنها واقعی است؛هر گونه احساسی مجاز است، ولی عمل محدود است.ما نباید درک کودک را محدود کنیم.تا زمانی که کودک احساس درستی نداشتهباشد، نمیتواند درست فکر کند و تا زمانی که درست فکر نکند نمیتواند درست عمل کند.
تو همیشه دیوید را همه جا با خودت می بری: در واقع میگوید برادرم تمام توجه تو را به خودش جلب کرده!
می خوای وقت بیشتری رو با تو بگذرونم؟ خودم هم از این کار خوشحال تر میشم!
از یک روش مناسب نباید بیش از حد استفاده کرد. روزی که فریاد زدم :خیلی عصبانی هستم! و برای اولین بار در پاسخ گرفتم: “به من چه!” به این واقعیت پی بردم!
یادگیری هر روش نو، مدت کوتاهی رفتار تصنعی در پی خواهد داشت.
مدتی بعد همه از مهارتهای اصلی استفاده خواهیم کرد ولی در عین حال هر کدام خصلتهای خاص خود را در آن منعکس میکنیم. هدف بزرگ ما این است که راهی بیابیم که فرزندانی راسخ و انسان، بار بیاوریم. انسانی که بتواند در زندگی با قدرت و شان انسان حرکت کند، اگر شیوههای انسانی را به آنها بیاموزیم چیزی به مراتب والاتر از تعدادی محاسن انتزاعی به آنها یاد دادهایم.
هنگامی که پس از ریختن شیر یک دستمال به کودک میدهیم، کاری بیشتر از یک روش برای پیشبرد کار انجام دادهایم، در سطحی عمیقتر به او میگوییم: تو را در مقام کسی میبینم که قادر است خودش را اداره کند ، در گرفتاریها یکدیگر را سرزنش نکنیم ، در گرفتاریها فکرمان را روی چاره متمرکز کنیم ، در گرفتاریها به یکدیگر دست کمک دراز کنیم.